آنکه رخسار تورا رنگ و گل و نسرین داد صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وانکه گیسوی تورا رسم تطاول آموخت هم تواند گـر داد من غمگین داد
آنکه رخسار تورا رنگ و گل و نسرین داد صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وانکه گیسوی تورا رسم تطاول آموخت هم تواند گـر داد من غمگین داد
پشت چراغ قرمـــز
پسرکی با چشـــمان معصوم و دستانی کوچـــک گفت :
چسب زخم نمی خواهید؟؟
پنـــچ تا ، صد تومـــن.
آهی کشیدم و بــــا خود گفتم:
تمام چسب زخم هایـــت را هم که بخرم،
نه زخم های مـــــن خوب می شود نه زخم های تو...!!!
حسین پناهی
تنها امید من که نا امیده
امیده من دوباره ته کشیده
لحظه به لحظه فکر نا امیدی
این لحظات امونم و بریده
*
*
*
به لب های تو می سازم کلامی ، سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر ، ولی افسوس که از من جدایی . . .
دلم چتر میخواهد و یک روز بارانى
که تو چتر بگیرى و من دستانت را
*
*
*
رفتار من عادى نیست
وقتى این همه باران شانه هاى تو را میبوسد
و من همچنان چتر تنهایى برسر گرفته ام
اگر احساسم را هم خواستی بخری ، به روی بسته اش دقت کن …
نه قیمت دارد ، نه تاریخ انقضاء
برعکس احساسات تو
که بارکد دارد !
حساب شده ی حساب شده !
+
+
+
پیامک دوست داشتن
دوست خوب را باید روی چشم ها گذشت
کجایى…
چشم هایم بهانه ات را گرفته اند…